فراماسونری کهن که ریشه یهودی دارد و خود تاریخشان را به دوران حضرت سلیمان میرسانند توطئهگری را با دستگاه مخفی یهودی اسرارآمیزشان در عصر جدید با رنسانس و نقش مدیچیهای یهود که به لباس مسیحیت درآمدند و چندین پاپ و دوک اعظم حاکم بر اروپا از این بانکداران فلورانسی رباخوار بیرون آمد ادامه دادند و پروتستانیسم و سکولاریزه کردن دین با شعار اطلاحطلبی پروژه بر رگشان بود و سرآمد عظیمشان مدرنیته و حاکم کردن امر تکنولوژی و دینزدایی و نفوذ و تلاش برای حکومت جهانی ضد توحید است که اولین هدفش محو اسلام بوده است. در طرح پس از بالفور، نفوذ در اسلام با نفاق وهابیت و بهاییت و در انقلاب مشروطه و حکومت پهلوی و پیریزی حاکم کردن وابستگان و نوکران سرمایه جهانی یهود تا امروز فعال بودهاند و همان نفوذ در امپراتوریها در انگلیس و آمریکای کنونی را پیش بردند که قدرت روتچیلدها و راکفلرها ادلسونها و مافیاهای نافذ و فراماسونهای مخفیکار نمونه آن است. آنان در کمپانی هند شرقی نقش حکمران داشتند، بالاخره پایگاهشان را در دل سرزمینهای اسلام برپاکردند تا کار ناتمام انتقام از خدا و دین خاتم حق تعالی را تحقق بخشند و با نابودی دین خاتم که با بقیهالله طنین نابودی ظلم و فرعونیت و استکبار جهانی و شرک و نفاق دیرین را در جهان درافکند، سلطنت شیطان را برقرار سازند و طرح خدا را مغلوب سازند که وعده واقعی داده است با موعود موجود خود (عج)، قطعا طومار ظلم شیطان و ممانعت از اجرای دین حق را خواهد پیچید و قسط وعده داده شده در قرآن را به ظهور کامل خواهد رساند.
شروع ماجرای فلسطین و اشغال و محو فلسطین مربوط به این مقطع نابودی امپراتوری عثمانی است که خود اهل ظلم بود و سپس مشخصا پس از جنگجهانی دوم و تشکیل اسرائیل گام بلندی برای استقرار در دل اسلام برای نابودی کشورهای اسلامی برداشتند و پایه نظری و اعتقادی و عملی آن را به هم گره زدند و جنایت بزرگ از همین زمان آغاز شد. زیرا کشتارهای دورهای جزئی از استراتژی نسلکشی مدام مسلمانان و تغییر جمعیتیشان بوده و با نفوذشان در قدرتهای غربی و بهویژه انگلیس و آمریکا کمترین ممانعتی از کشتار مداوم آنها که بارها اتفاق افتاد و دهها قتلگاه پدید آورد و از قانا، صبرا، شتیلا، دیریاسین و....
گذشت و به غزه رسید که از پیش قرار بود نابودی خاموش آن و محو آن با همدستی اهل نفاق و صلح عربی پایان فلسطین را رقم زند و ضمنا موضوع و گریدورها و بربستن راه حیاتی از مسیر کشورهای اسلامی و ایران و تأسیس راه اسرائیلی و شکل دادن به اسرائیل بزرگ و گام بلند خفهکردن و اختناق اسلام و جمهوری اسلامی را پیش ببرد.
☆☆☆☆☆
حال میتوان با همه اسناد تاریخی و مستندات و عملکردها و جنایات و تقویم روز به روز عملکرد ۷۵ ساله اخیر و بهویژه روند تلاش حاکمیت صهیونی و به بردگی کامل کشاندن شیخنشینهای عربی و کشورهای مسلمان آسیای غربی، یقین کرد که به جای نابودی مطلق خاموشی غزه در مسیر طرح خاورمیانه بزرگ ۷ اکتبر تنها و تنها را تداوم مقاومت عاشورایی بود که شهید سنوار آن را در ادامه صف طولانی شهدای بزرگوار فلسطینی از عزالدین قسام تا شقاقی و صدها فرمانده دلیر فریاد بیداری اش و مرگ محتوم صهیونیسم را با این قیام اعلام کرده است.
مطالعه تاریخ و رویدادها به یقین اثبات میکند، شریفترین و عاقلانهترین و شجاعترین و پیروزمندانهترین عنل عزتمند جزو طوفانالاقصی نبوده و هر تاکتیک سازشکاری به هوده ارین نابودی ختم میشد.
این اقدامی خیالی اسیر افسانهبافی و قهرمانی رؤیایی پوچ یا طرح شیطان نبود. حتی اگر فرض شود شیاطین هم این قیام ظاهرا به پیروزی رسیدند این امر مثال شکست ظاهری عاشورایی است که سراسر رویش بذر نابودی اسرائیل و پیروزی فلسطین و حیات تضمینشده الهی بر اثر خون جوشان شهیدان است و پایان این بزرگترین ددمنشی تاریخ هرگز جز ناممکنی حیات ظلم و ظهور چهره انسانی استقامت برای عدل و حیات مقاوم علیه شیاطین نمیتواند باشد.. ☆☆☆☆
اکنون باید بگویم ۷ اکتبر، آن ادای تکلیف الهی و واقعیتی است که با پیروی از فرهنگ عاشورایی و نه گفتن به ظلم، مانع نابودی خاموش شرافت و کرامت انسانی و پیروزی کفر ظالم شد. این واقعیتی است که اسطوره و افسانه را مغلوب استقامت تراژیک خود کرد. ظلم را خلع سلاح کرد و جهان را به حرکت در آورد و از سلطه و وغوا و بردگی و گوسفندوارگی و شئشدگی و انسانزدایی از مسلمانان جلوگیری کرد و روح وحشی تمدن مدرن و سرمایهداری جهانی و یهودیت سامری متفرعن و صهیونیسم فرعونی را عریان و تغییر ظلمانی جهان را افشا کرد و گامی در حس اضطرار بشریت و عطش برای ظهور عدل جهانی و عادل موعود به پیش برده است. این واقعیتی است که تاکنون افسانهها و اسطورهها را بیرونق کرده و در آرمانهای اسطورهای رهایی از ظلم و سلطه، چون حقیقتی و واقعیتی موجود خود را بر صدر نشانده است. نه، چون امری مربوط به جهان افسانه، بلکه واقعیتی باشکوه از مقاومت انسانی برای درندهترین خشونت ضدانسانی آمریکا و اسرائیل و غرب از این منظر هرگونه مقایسه ۷ اکتبر با افسانه به سود واقعیت ضروری و شگفت آن تمام میشود و عظمت زندگی انسان و نه فریب زندگی با افسانه. مثال میزنم
فرمانروا ته جویونگ، سریال افسانهای از سلسله سریالهای هویتپرداز کرهای است که سه وظیفه دارند
۱. جهانگیر شدن و بهوجود آوردن درآمد کلان از یک صنعت سریالسازی با بازار جهانی
۲. ایجاد استانداردهای جهانشمول برای صنعت سریالسازی که متضمن جهانگیر شدن این صنعت است، از طریق ساختار کلاسیک داستانگوی حرفهای و جذابیتهای دراماتیک در ژانر تاریخی انواع ژانرها
۳. پردازش یک هویت تاریخی براساس یک روایت ساختگی و فیلمیک و استفاده از افسانهپردازی برای تعمیق حس هویت مشترک و وحدت ملی.
اما آنچه که سبب این مقایسه است هیچیک از این اهداف سهگانه و خصوصیات عام سریال فرمانروا ته جویونگ نیست، بلکه کاملا یک امر مربوط به زندگی واقعی طوفانالاقصی است و بیان برتری آن و آنکه امروز اسطوره در خیالبافی سرگرمکننده بازیافت نمیشود. در عمل انسانی و واقعیت برای دفاع از انسانیت برابر شرارت قد بر نمیافرازد و مرزهای قهرمانی و رنج و تراژدی و مقاومت را میشکند و عملا ذات قدرت سلطهگر و متجاوز را فاش میسازد. با ۷ اکتبر این تانکتییت که جنایت و سلطهگری وحشیانه در افسانهها میآغازد این فرمانروا ته جویونگ و فرماندهان مقاومت و ضد تسلیم و بردگی و این مردم بزرگ گوگوریو نیستند که از خود شجاعت و تحمل رنجهای باورنکردنی و پیروزی متحول میکنند این غزه و سنوارها و سیدحسن نصراللهها و سلیمانیها و ابومهندسها و بدرالدینها و... هستند که انسانیت را در واقعیت شکستناپذیر و پیروزی را قطعی میکنند و اسلیم نمیشوند و نمیگذارند کار کثیف مبنای تسلط کفر ظالم شود و همه چیز عادیسازی گردد و بازی و وانموده شیطانی نظم دلخواه و فریبنده خود را برپا دارد.
درباره فرماتروا ته جویونگ حرف بسیار است که بیان خواهم کرد. حالا حرف بر سر پیروزی عمل حماسی و واقعی استقامت انسانی بر افسانه و خاصل رنجهای غزه است در آینده تردیدناپدیر و عدلطلبی جهانی که طلیعه بیداریش را میبینیم.